نقد فیلم جاده قدیم، نگاهی نو به مقوله تجاوز در سینمای ایران
آرش پارساپور
اینکه منیژه حکمت بعد از سالها فعالیت در سینما در منصبهای مختلف و یادگیری این هنر از میرزابنویسی تا کارگردانی، فیلم جاده قدیم را بسازد خودش یک علامت سوال بزرگ است چرا که جاده قدیم در بهترین حالت میتواند پروژه سینمایی یک دانشجوی رشته سینما باشد که با دوستانش آن را تهیه کرده است. فیلم جاده قدیم دست روی سوژه حساسی میگذارد که مدتهاست از دوران ناب بودنش گذشته ولی همچنان میتوان حرفهای مهمی درباره آن زد؛ حرفهایی که کارگردان آنها را در جیغ و سیگار کشیدن قربانی خلاصه میکند و موضوع اصلی را به تنزل میکشاند، موضوع تجاوز.
در باب تجاوز و آثار و پیامدهای آن در تمام دنیا فیلمهایی ساخته شده که در سینمای کشورمان نمونه بارز آن به فروشنده و یا فیلم دختر برمیگردد. در ابعاد بین المللی نیز فیلمهایی چون Elle و Boys Dont Cry و… به این مساله پرداختهاند که آزادی عمل سینمای جهانی توانسته از ابعاد و زوایایی به تجاوز بپردازد که کمتر در کشور ما به تصویر در آمده است (مثلا در فیلم Elle به ماجرای فتیش جنسی به این موضوع و یا انتقام از متجاوز و… نگاه میشود)
منیژه حکمت هم از در تازهای وارد وادی تجاوز میشود و موضوع سکوت قربانی در برابر تجاوز را دستمایه فیلم جاده قدیم قرار داده است اما به نظر میرسد که این کارگردان با سابقه (او البته در زمینه کارگردانی صرفا دو فیلم ساخته که هر دو هم درباره زنان و مشکلاتشان بودند: زندان زنان و این سه زن) صرفا یک داستان دو خطی به ذهنش رسیده و بسط دادن آن را نه با داستانک پر کرده و نه با عناصر دیگر جذاب سینمایی که روایت را کسل کننده به نظر نرساند، بلکه صحنههایی تکراری و کلیشهای را جایگزین کرده و فیلم را تبدیل به اثری کشدار کرده است.
داستان زندگی مینو را میبینیم، زنی مدبر و مدیر که ریاست یک شعبه بانک را بر عهده دارد و این شغل بانکداری او در جای جای زندگیاش نیز متبلور است، او همه چیز را به دقت سنجیده و برنامه ریزی زندگی روزانه خودش و تک تک افراد خانوادهاش را نیز بر عهده دارد. مینو زنی است مقتدر که روی پای خودش ایستاده و در حقیقت کنترل خانوادهاش را بر عهده دارد.
او مسائل و مشکلات دیگر اعضای خانواده را نیز راست و ریست میکند و زوج جوانی که در خاندان قرار است ازدواج کنند را حمایت میکند چرا که خسرو بند را آب داده و همسرش حامله است و باید زودتر بروند زیر سقف تا به اصطلاح خیطی بالا نیاید. مینو در شب سال نو بعد از تعطیلی بانک، یک دربست میگیرد تا به خانه برود و اوضاع آنطوری که فکر میکند، پیش نمیرود. مینو آن شب به خانه نمیرسد…
فیلم سعی میکند در نیم ساعت ابتدایی خود، کاراکترهایش را بپروراند و در بین آنها فقط در زمینه شخصیت مینو موفق عمل میکند و الباقی کاراکترها را به امان خدا ول میکند. مینو اما همانطور که گفته شد به عنوان زنی مدیر و برنامه ریز که روی پای خودش ایستاده به مخاطب شناسانده میشود و مهتاب کرامتی و میمیک خاص چهرهاش میتواند آن حس قدرت زنانگی مینو را به تصویر بکشد.
مشکل فیلم دقیقا جایی شروع میشود که داستان اصلی آغاز میگردد، جایی که به خانواده اطلاع میدهند مینو در جاده قدیم با البسهای خونین و پاره پیدا شده و مورد تهاجم و زورگیری و البته تجاوز یک مسافرکش قرار گرفته است. کارگردان و کرامتی در اینجا به خوبی مینوی مقتدر و قوی را فرو میپاشانند و شکستگی او را به زیبایی نمایش میدهند. تماشاگر مینویی درب و داغان را میبیند که از اثرات تجاوز و زورگیری از این رو به آن رو شده و این فروپاشی در دقایق اولیه نیمه میانی فیلم، جذاب به نظر میرسد اما داستان هرچه بیشتر و بیشتر پیش میرود؛ صحنهها و بازیها تکرار شده و فیلم تبدیل به محزون نامهای میشود که به زور میخواهد مشکلات و غم قربانی را به مخاطبش القا کند.
در فروشنده اصغر فرهادی هم با اثرات بعد از تجاوز همراه بودیم و کاراکتری که در طول مدت زمان فیلم همراهیمان میکرد، همسر قربانی (با بازی شهاب حسینی) بود ولی حکمت ماجرا را حساستر کرده و این بار با خود قربانی همراه هستیم، این اقدام در سینمای ایران شجاعانه و ستودنیست و کرامتی هم میتواند تاحدی از پس رسالت خود بربیاید ولی ورطه تکرار و فیلمنامهای بیهدف و فیلمبرداری و تدوین و به طور کلی اکثر مسائل فنی غلطی که در فیلم جاریست، همه معادله را برهم میریزد.
جدا از تمام موارد بالا باید به بازی بد بازیگران دیگر فیلم اشاره کرد، نمیدانم آیا این راز بزرگ را فقط من کشف کردم یا اکثریت میدانند که آتیلا پسیانی بازیگر بسیار ضعیف و تکراری در سینماست و از ادای دیالوگهای مصنوعیاش تا چشمان بیروحش، همگی دست به دست هم میدهند تا از او فاجعهای جلوی دوربین به عمل بیاورند. پسیانی در نقش همسر قربانی بسیار بد بازی میکند و کاراکتر منفعل او در فیلمنامه هم به این بازی بد دامن زده و کاری میکند که تماشاگر از دیدنش بیزار شود و او را بیشتر از یک مرهم برای قربانی، یک عامل رو اعصاب متصور شود.
ترلان پروانه و شیرین یزدانبخش که به ترتیب نقش دختر و مادر مینو را بازی میکنند و یا پرویز پورحسینی که پدر همسر مینوست، همگی تیپهایی کلیشهای هستند که دائما مشغول به یک کار میشوند و نقشی کلیدی در داستان ندارند. حتی زوجی که در خلاصه داستان فیلم از آنها صحبت شده، با اینکه به نظر میرسد قرار است یک مساله مهمی در بطن داستان تلقی شوند، صرفا دستمایه پایان بندی غیرقابل باور فیلم میشوند و بهانهای هستند برای سوپروومن شدن مینو در یک روز زیبای بهاری.
تکنیکهای سینمایی که حکمت در فیلم جاده قدیم خود به کار برده با نام فیلمش جور در میآیند و بسیار کهنه و قدیمی هستند، این تکنیکها از همان روشن شدن پرده سینما و دیدن تیتراژ توی صورت تماشاگر میخورد و سپس با دیزالوهای عجیب و غریب (محو شدن تصویر الف و نمایش تصویر ب) همراه شده و لانگشاتهایی از خیابانهای تهران و نماهای بستهای که علیت آن مشخص نیست این نقصها را تکمیل میکند. موسیقی بیاثر و صداگذاری بد را نیز به اینها بیفزایید و گل سر سبد تمام مشکلات را تدوین مشکلدار که باعث ناهمگونی صحنههای فیلم شده (مثلا فید سیاه که چندین بار در طول سکانسها استفاده میشود و کارکرد اصلی خودش را کاملا از دست میدهد) بگذارید. باور کردن این مساله که منیژه حکمت که سینما را هم آکادمیک و هم تجربی آموخته، چنین مشکلاتی را در فیلمش جاری ساخته برای من و هر سینمادوست دیگری کاری سخت است.
فیلم جاده قدیم ژستی سیاسی هم در بطن داستان خود میگیرد که ناشی از سرشت و روحیه سیاسی کارگردان و ذات معترض اوست، به شخصه برای افکار سیاسی و صحبتهای حکمت در باب سیاست و مشکلات اجتماعی احترام خاصی قائل هستم اما مطرح کردن مواردی چون وامهای میلیاردی و اختلاس و مذاکرات دکتر جواد ظریف در پس زمینه خط داستانی فیلمی با موضوع تجاوز، فقط پز روشنکفرانه را تداعی میکند و بس.
منیژه حکمت با زندان زنان فیلمی با رعایت اصول و قواعد سینمایی و پایبند به مسائل فمینیستی ساخت و پا را فراتر نبرد و در حقیقت اثر سینمایی خود را به فمینیسم افراطی آغشته نکرد، اما به نظر میرسد با گذشت زمان اعتراض و فریاد او که شنیده نشده تبدیل به خشم و کینه شده و متاسفانه فیلم جاده قدیم (که بنا به گفته خود این کارگردان آخرین اثر اوست و احتمالا میتوان آن را پایانی بر سه گانه زنانه سینمایی او تلقی کرد) برخلاف دو اثر قبلی، فمنیسم افراطی را به تصویر میکشد. البته میتوان به کارگردان تا حدی حق داد چرا که بعد از نزدیک به بیست سال فیلمسازی، همچنان حق و حقوق زنان در کشور نادیده گرفته میشود و مشکلات بسیاری گریبانگیر ۵۰ درصد از جامعه است اما شاید بهتر بود که فیلمساز همان نگاه متعادل خود را پیش میگرفت و با منفعل قرار دادن تمامی کاراکترهای مرد و حتی به تصویر کشیدن نوکر مرد خانه (با بازی محمدرضا هدایتی) سعی بر پررنگ کردن این افکار نمیکرد.
فیلم جاده قدیم میتوانست تبدیل به اثر سینمایی بسیار خوب و قوی شود و مسالهای مثل سکوت در برابر تجاوز را (مشکلی که این روزها در جهان هم موضوعی ترند و به روز است و جنبشهای زیادی از جمله هشتگ Metoo را در پی داشته است.) به زیبایی به تصویر بکشد اما متاسفانه فیلمساز درگیر مشکلات عدیده بسیاری شده و فیلمنامهای که نوشته هم فراتر از دو خط پا را نمیگذارد و در همان نیم ساعت ابتدایی کشش دارد. جاده قدیم را میتوان صرفا با بازی خوب مهتاب کرامتی تحمل کرد و آن را برگ برنده و البته بیشتر مهره سوخته فیلم دانست. به بیان ساده و در یک جمله بگویم، فیلم دغدغهای دلسوزانه دارد ولی اجرای مبتدیانه آن، بدجوری کار را خراب کرده است.
برچسب ها :سینمای ایران ، منیژه حکمت ، نقد فیلم جاده قدیم
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰